English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1507 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to wind up U کوک کردن اماده کردن گلوله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clue U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clues U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
to cut out U بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
outfit U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to gather up U جمع اوری کردن اماده کردن
redact U اماده چاپ کردن تحریر کردن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
bombarding U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombing U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombards U بمباران کردن گلوله باران کردن
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
list U شیار کردن اماده کردن
dight U اماده کردن مجهز کردن
gird U اماده کردن محکم کردن
readied U اماده کردن
primes U اماده کردن
harnessing U اماده کردن
get ready U اماده کردن
setting up U اماده کردن
prepare U اماده کردن
to string up U اماده کردن
sets U اماده کردن
accommodated U اماده کردن
drafts U اماده کردن
belay U اماده کردن
prepares U اماده کردن
prime U اماده کردن
preparing U اماده کردن
draft U اماده کردن
confect U اماده کردن
ready U اماده کردن
harness U اماده کردن
readies U اماده کردن
readying U اماده کردن
primed U اماده کردن
harnessed U اماده کردن
drafted U اماده کردن
accommodates U اماده کردن
unlimber U اماده کردن
pre treatment U اماده کردن
preparation U اماده کردن
preparations U اماده کردن
provide U اماده کردن
set U اماده کردن
supplying U اماده کردن
supply U اماده کردن
make ready U اماده کردن
to pickle a rod for U اماده کردن
supplied U اماده کردن
provides U اماده کردن
ball U گلوله کردن
to round up U گلوله کردن
bullet-proof U ضد گلوله کردن
clew U گلوله کردن
forearm U قبلا اماده کردن
knock up U سردستی اماده کردن
trains U اماده کردن اسب
forearms U قبلا اماده کردن
knock-up U سردستی اماده کردن
geared U کردن اماده کارکردن
set up U اماده تیراندازی کردن
to fit with U اماده کردن برای
gear U کردن اماده کارکردن
trained U اماده کردن اسب
fitting out U اماده کردن ناو
forespeak U قبلا اماده کردن
train U اماده کردن اسب
do up U اماده استفاده کردن
gears U کردن اماده کارکردن
knock-ups U سردستی اماده کردن
spot U مشاهده کردن گلوله ها
discharge U خالی کردن گلوله
slug U گلوله باران کردن
slugged U گلوله باران کردن
shell off U گلوله باران کردن
lack vt U با گلوله سوراخ کردن
slugs U گلوله باران کردن
shoots U پرتاب کردن گلوله
spots U مشاهده کردن گلوله ها
shoot U پرتاب کردن گلوله
cannonade U گلوله باران کردن
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
sensate U اماده پذیرش حس احساس کردن
get ready U اماده شدن حاضر کردن
make ready U اماده شدن حاضر کردن
to provide oneself U خودرا اماده یا مجهز کردن
snow farming U اماده کردن پیست اسکی
spot U کشف کردن اماده پرداخت
spots U کشف کردن اماده پرداخت
to study up U خود را اماده امتحانات کردن
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
edit U اماده چاپ کردن تغییر دادن
edit U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
marshal U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edited U اماده چاپ کردن تغییر دادن
marshaled U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshaling U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edited U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
enarm U مسلح شدن اماده کارزار کردن
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
roadworthy U اماده مسافرت قابل سفر کردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
marshalled U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshals U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
to roll a huge snowball U گلوله بزرگی از برف درست کردن
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
mountee U اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
arm U مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
aircraft arresting reset unit U وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
stabilization U برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
sketch U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketched U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketches U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
disposable personal income U پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
windage U حرکت سمتی اثر باد درمنحرف کردن گلوله
paddocks U منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
staging area U فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
paddock U منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
bombardment U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardments U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
shelling U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
spooling U یلهای نوار اماده شدن قسمتی از سیستم جهت پردازش ان قرقره کردن
lineup U اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
stand off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
trends U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trend U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sabot U کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
frangible bullet U گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
fire ball U گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
dizen U دسته یا بسته کتان وکنف کتان را اماده کردن
water displacement U زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
premature U عمل پیشرس پیش از وقت عمل کردن گلوله
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
hitting U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
ogive U ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
splinterproof U ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
dud U منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
velocity jump U جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate U گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
square base U کف گلوله یا قسمت ته گلوله
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
side spray U بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
laager U هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
ballistics of penetration U شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com